عکسای خودم

عکس برای دیدن

عکسای خودم

عکس برای دیدن

به نام یزدان

بادرود

بازم مثل همیشه تو شروع هر مطلبم یکم مشکل دارم نمی دونم با چی باید شروع کنم

پس ولش

مستقیم می ریم سر عکسا

خوب مردادم داره تموم می شه و شهریور داره میاد خوب بیاد،زمان میگذره حداقل یه چی هست که کارشو درست انجام بده پس دمه زمان گرم

خوب تو خونه های بیشه سر که بیای بی بروبرگرد با منظره حیونات خونگی برخورد میکنی که بیشترش مرغ و خروس و غازو اوردک وخیلی چیزایه دیگست اما این یکی یه چیزه دیگست مخصوصا اگه صبحا باصدای اینا آدم بخواد بیدار بشه


خوب توبخش قبلی در مورد درو حرف زدیم اما همش نبود

این ادامه بخش برداش و آخرین قسمت و لذت بخشترین قسمت از کشاورزی

این قسمتو ما میگیم (کرزنی)


نمی دونین وقتی کیسه هایه برزج از پشتش می ریزه چه حالی کشاورز می کنه

البته این فرایند کرزنی چندین حالت که راحت ترینش اینه که کمباین خودش بره تو زمین کشاورزی

ولی گاهی اوقات این زمین کشاورزی یکم گلی و کمباین نمی تونه بره توش پس باید محصول جمش کنی که این یکی واقعا ظلمه


البته این آخر اون کار مشقت بارش

خوب این عملیات کرزنی همش کار نیست

دور هم نشستن حرف و شوخی،خستگی در کردن هم داره


من از اینجاش خیلی خوشم میاد

با این عکس می خوام نشون بدم تو چه وظعیتی این کارگرا کار می کنن


به گردو خاک دقت می کنین

بعداز همه این مکافات های لذت بخش می رسیم به تهش


اینا بسته های کاه که در آخر کار دامدارا جمش می کنن

تو این ماه که ما بهش میگیم (انجیل پز ماه)

چیزایی دیگه ای هم میرسه که ما حالشو حسابی می بریم


خوب فقط فقط این نیست،یه سر به بازار میوه بزنین می بینید خیلی بیشتر از اینایی که من اینجا عکس گذاشتم اما باید بگم اینا برای خونمونه

پس حالشو ببرین با میوه های خونگی






بس زیادی تو دهنتون آب افتاد

حالا واستون یه موجود عجیب می ذارم
می خوام ببینین تا حالا سعادت داشتین بایه همچین موجودی برخورد کردین


خیلی کریحه،خوب نباید از روی قیافه تسمیم بگیرین این موجود به نظر من قشنگترین موجود دنیاست فقط باید سر جای خودش باشه نگاه کنین


این نور از همون موجود بیریخته،دیدین که فقط نیازه  هر چیزی سر جای خودش باشه

این موجودم تو شب قشنگترین خلقت خداست

یه چنتدتا عکسم از گل ومناظر مونده بعدن می ذارم

ممنون که تا اینجا با من همراه بودین

بدرود

نظرات 7 + ارسال نظر
محمد شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:37 ب.ظ

باز هم گلی به جمالت
مبارکه ایشالا که خرج مکه و کربلا و سامرا کاظمین و ..........اگر هم پاش افتاد عروسی!

بادرود
جوگیر نواش
همش خرج شهریه دانشگاه

محمد شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:40 ب.ظ

اگه بابک اومد که اومد اگه نه یک قراری بزار تا از آن انجیر مذکور تبرکی بگیریم

هه هه
بویه کباب اینه
اما خر داغ کننه
چشم در خدمتیم

مهسا یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:18 ق.ظ http://www.sooskdampaei.blogfa.com

_________¤¤¤¤¤¤¤¤_____سلام_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤
__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_________¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤________¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_____¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤___¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_بدو__________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____بیا__________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_______آپم_________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____________________¤¤¤¤¤¤
______________________¤¤¤¤
_______________________¤¤[قلب][قلب][قلب][قلب][قلب]

چشم
ولی پام درد می کنه
نمیشه ندوام

مهسا یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:36 ق.ظ http://mahsa74.persianblog.ir

مازیار جان سلام....اول اینکه خیلی خیلی ممنون که به وبلاگم سر زدی....دوم این که واقعا شرمنده..از این آپ خودمم اون قدر خوشم نیومد....ولی خوب دیگه نوشتم...بازم معزرت می خوام ازت...قول میدم که از این به بعد بهتر بنویسم.....!!!در مورد آپ هم:
این قدر حرف از این نزن که داره مرداد تموم میشه و شهریور شروع..!!!اعصابم به هم میریزه که باز باید برم پشت نیمکت!!دهنمم واقعا آب افتاد مخصوصا که الان روزه ام..بابا انصاف نیست با دهن روزه.....!!!و این که اون احتمالا کرم شب تاب نیست؟؟؟؟؟
موفق باشی داداشی

با درود
جوابتو تو نظرات خودت می دم

نوشین یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:25 ب.ظ http://manonima2tayi.blogfa.com

به سراغ من اگر می آیید ، پشت هیچستانم

پشت هیچستان جایی است

پشت هیچستان رگ های هوا پر قاصدکهایی است


که خبر می آرند از گل واشده دورترین بوته خاک


روی شنها هم نقشهای سم اسبان سواران ظریفی است که صبح

به سرتپه معراج شقایق رفتند


پشت هیچستان چتر خواهش باز است

تا نسیم عطشی در بن برگی بدود

زنگ باران به صدا می آید

آدم اینجا تنهاست

و در این تنهایی سایه نارونی تا ابدیت جاری است

به سراغ من اگرمی آیید ، نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد


<< چینی نازک تنهایی من >>


مهربون همیشگی منتظر حضورتم... تنهام نزاری ها....

عکسهات زیبا بود...
خسته نباشی........
ممنون که خبرم نکردی که آپی!!!!

از شعری که دادی ممنون
حتما سر می زنم

بابک یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:44 ب.ظ

دهنتو سرویس می کنم اگه از اون انگورا واسم نزاری
میام هفته دیگه
پوستتو می کنم
خیلی حال کردم
یه عکس تمام رخ از کل حیاط و باغ تو مرداد واسم بزار
دلم تنگ شده
مرسی مازیار
بای بای

چاکرم دادا
اگه منم بخوام دست بزنم مگه مامان میذاره
چشم حتما برات می ذارم
منتظرم شدید

سمیه چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:12 ق.ظ

منم میگم اگه بدون من از اون میوه ها بخوری قانقاریا بگیری چون ذو عینین شده تو اصطلاح اسلامی اگه چشم یکی به یه خوراکی باشه ذو عینین می شه بعد اگه بدونی ذو عینینه و ازش بخوری قانقاریا می گیری

میخورم قانقاریا هم نمی گیرم
دلت بسووووووووووووووووزه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد